جواب درس پنجم نگارش نهم
در این نوشته جدیدترین گام به گام درس ۵ نگارش نهم متوسطه اول با موضوع درس «نوشته را خوش، آغاز کنیم؛ زیبا به پایان ببریم و نیکو نام گذاری کنیم» قرار گرفته است که شامل جواب فعالیت های نگارشی، بررسی و داوری، حکایت نگاری و درست نویسی میباشد. در ادامه با ما از بخش پاسخ سوالات نگارش نهم همراه باشید.
فعالیت نگارشی صفحه ۶۵ نگارش نهم با جواب
◆ نوشتههای زیر، از بخشهای آغازین و پایانی متنهایی انتخاب شدهاند؛ آنها را بخوانید و بگویید، هر کدام، به چه شیوه، آغاز و پایان نوشته خود را تنظیم کردهاند؟
پاسخ:

فعالیت نگارشی صفحه ۶۶ نگارش نهم با جواب

جواب صفحه ۶۷ نگارش نهم
موضوعی را به دلخواه برگزینید و با یکی از شیوههای آغاز و پایان نوشته، متنی را درباره آن بنویسید؛ سپس نامی برای نوشته خود انتخاب کنید.
پاسخ:
موضوع: سرنوشت
از زمانی که توانستیم دنیا را ببینیم و خواندن و نوشتن را بیاموزیم، بارها به ما گفتهاند که باید از طبیعت مراقبت کنیم. این پیامها را بارها شنیدهایم، تکرار کردهایم، و حتی به زبان آوردهایم که طبیعت را باید حفظ کرد و با دقت از آن بهره برد.
اما آنچه در واقعیت میبینیم، خلاف این گفتههاست. هر روز طبیعت بیشتر تخریب میشود، زبالهها افزایش مییابد، آبهای دریاها تاریکتر و جنگلها کمپوششتر میشوند. حتی حیوانات از ما دوری میکنند و از رفتارهای ما بیم دارند.
اگر کمی بیشتر به محیط اطرافمان توجه میکردیم، چه میشد؟ اگر هر یک از ما سهم کوچکی در بهبود اوضاع ایفا میکردیم و با همبستگی و عشق به سرزمین خود، برای داشتن محیطی زیباتر تلاش میکردیم، چطور؟ آیا برداشتن یک زباله از زمین یا استفاده از سطل زباله دشوار است؟
اگر به جای بریدن شاخههای درختان، به کاشت آنها بپردازیم و در طبیعت آتش روشن نکنیم یا آتشی که افروختهایم را رها نکنیم، چقدر وضعیت بهتر خواهد شد؟ درختها نهتنها منبع اکسیژن بلکه سرمایههای ما و نسلهای آیندهاند. بیایید کمی خودخواهی را کنار بگذاریم و بیشتر برای حفظ زیباییها و آینده طبیعت تلاش کنیم.
موضوع: سرنوشت و انتخاب در زندگی
زندگی یک سفر پر پیچ و خم است، هر کسی آرزو دارد مسیرش را تغییر دهد، اما گذشته مثل یک رودخانه است که به سوی دریا میرود. نمیتوانیم برگردیم و آن را تغییر دهیم. سرنوشت ما مثل یک نقاشی است که با رنگ های مختلفی خلق شده، گاهی شاد، گاهی غمگین.
من همیشه آرزو داشتم با مداد بنویسم، اما به من خودکار دادند. اشتباهها پاک شدنی نیستند، پدرم همیشه میگفت زندگی شوخی نیست. اولین اشتباه ممکن است نادانی باشد، اما اگر دوباره تکرار شود، دیگر انتخاب ماست. مثل ضرب المثل میگویند: مار گزیده یک بار از یک سوراخ نیش میخوره.
باید چشم و گوشمان را باز کنیم و دوست و دشمن را بشناسیم. خوشبختی در نداشتن مشکل نیست، بلکه در این است که با مشکلاتش کنار بیاییم. خوشبختی در تشخیص خوب و بد نیست، بلکه در انتخاب درست بین آنهاست.
ما فقط یک بار زندگی میکنیم، پس بگذار اسم ما بعد از مرگمان بر زبان همه باشد و به خوبی یادمان شود. نه اینکه با شنیدن ناممان فرار کنند.
موضوع: زمستان
مقدمه:
به نام آفرینده فصلها انشای خود را آغاز میکنم.
متن:
من فصل زمستان را دوست دارم. همه فصلها زیبا هستند، هر کدام یک جور قشنگی دارند. بهار پر از گلهای زیباست، تابستان گرم و پر نور است، پاییز همه درختها رنگارنگ میشوند ولی زمستان هم زیباست.
من فصل زمستان را به خاطر روزهای برفی خیلی دوست دارم. وقتی برف میآید میتوانیم آدم برفی درست کنیم و با دوستهای خود برف بازی کنیم که خیلی کیف میدهد.
وقتی زمستان میشود در خیابانها لبو و باقالی داغ میفروشند که سرما خیلی میچسبد.
البته گاهی آدم در فصل زمستان مریض میشود و باید به دکتر برود و داروی بخورد ولی من باز هم فصل زمستان را دوست دارم. فقط بدی زمستان این است که ممکن است کسی در زمستان لباس گرم یا بخاری نداشته باشد.
من در زمستان همیشه میترسم اگر کسی بخاری نداشته باشد مریض بشود. دوست دارم وقتی بزرگ شدم به کسانی که پول ندارند کمک کنم که بخاری و کاپشن و لبو برای بچههایشان بخرند.
این بود انشای من
انشای خود را با این شعر زیبا به پایان میبرم:
گر ز چرخ آسمان آمد زمستانی چنین *** بنگر از چرخ زمین اندر زمستان نو بهار
جواب صفحه ۶۸ نگارش نهم
یکی از نوشتههای عضو گروه خود را انتخاب و آن را بر پایه معیارهای زیر، بررسی و نقد کنید.

پاسخ:
متن نوشته عضو گروه من از نظر نگارشی و املائی کاملا صحیح است و علامت های نگارشی به درستی رعایت شده اند. نوشته دارای بخش آغازین و پایانی بوده و شیوا و روان بیان شده است. همچنین به حاشیه گذاری و درست نویسی نیز توجه شده است.
جواب درست نویسی صفحه ۶۹ نگارش نهم
◆ جملههای زیر را ویرایش کنید:
🔹 دانش آموزان در جشن پایان دوره متوسطه اول، حضور به هم رساندند.
پاسخ: دانش آموزان در جشن پایان دوره متوسطه اول حاضر شدند.
🔹 مدیر مدرسه، خاطره سی سال مدیریت خود را به رشته تحریر در آورد.
پاسخ: مدیر مدرسه، خاطره سی سال مدیریت خود را نوشت.
جواب بازنویسی حکایت نگاری صفحه ۷۰ نگارش نهم
حکایت زیر را به زبان ساده بازنویسی کنید.
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت امروز چه خورده ای مریض گفت نان سوخته طبیب غلام خود را گفت داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت من درد شکم دارم و داروی چشم را چه کنم طبیب گفت اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نخوردی.
لطایف الطوایف فخرالدین علی صفی
پاسخ:
در روزگاران قدیم، در روستایی سرسبز و دلنشین، مردی زندگی میکرد که همیشه عجولانه تصمیم میگرفت و به پیامد کارهایش فکر نمیکرد.
یک روز، او دچار درد شدید شکم شد و با حالتی پریشان به مطب دکتر رفت. در حالی که از شدت درد خم شده بود و شکمش را گرفته بود، به دکتر گفت:
دکتر جان، شکمم خیلی درد میکند، لطفاً سریع دارویی بدهید تا از این درد نجات پیدا کنم.
دکتر پرسید: چه چیزی خوردهای که حالت اینطور شده؟
مرد با ناراحتی جواب داد: نان، اما نان سوخته.
دکتر به پرستار گفت: لطفاً قطره چشم را بیاورید.
مرد با تعجب و عصبانیت گفت: دکتر! من از شکمدرد رنج میبرم، نه چشم درد. داروی چشم به چه درد من میخورد؟
دکتر با لبخندی کنایه آمیز جواب داد: اگر چشمانت درست کار میکرد، نان سوخته نمیخوردی که حالا شکم درد بگیری.
پاسخی دیگر:
یک روز شخصی که دل درد داشت، نزد پزشکی رفت و گفت:«آقای دکتر، به دادم برس، طاقت ندارم، شکمم به شدت درد میکند.» پزشک پرسید: «امروز چه غذایی خوردهای؟» بیمار گفت: «نان سوخته خوردهام.»
پزشک به دستیارش گفت : «قطرهی چشمی بیاور تا در چشم این بیمار بریزم.»
بیمار گفت: «آقای دکتر من دل درد دارم، قطره ی چشم به چه درد من میخورد؟»
پزشک پاسخ داد: «مشکل در بینایی تو است، زیرا اگر چشم بینا داشتی، نان سوخته نمیخوردی و به این درد دچار نمیشدی!»
پاسخی دیگر:
روزی کسی به پیش دکتری رفت و به او گفت شکمم بسیار درد میکند لطفاً من را درمان کن که تحملم تمام شده است دکتر پرسید امروز چه خوردهای مریض گفت نان سوخته خوردم دکتر به دستیار خود گفت که دارویی برای چشم بیاور تا در چشم مریضم بریزم. مریض گفت من شکمم درد میکند، داروی چشم به چه درد من میخورد؟
دکتر گفت اگر چشمت سالم بود نان سوخته نمیخوردی.
پاسخی دیگر:
در یکی از روزها فردی به دیدار پزشک میرود و به او میگوید شکم من خیلی درد میکند و اگر تو میتوانیم این درد مرا درمان کن زیرا بسیار ناراحت میشوم و مرا اذیت میکند. پزشک در جواب آن فرد گفت امروز چه چیزی خوردهای بیمار گفت نان سوخته خوردهام پزشک به دستیاران خود گفت که داروی چشم بیاورید تا در داخل چشم بیمار بیاندازیم.
بیمار گفت من درد شکم دارم داروی چشم من به چه درد میخورد پزشک در جواب بیمار گفت که اگر چشمانت سالم بود و نان سوخته نمیخوردی بیمار نمیشدی. بعضی از وقتها اکثر اشتباهاتی که ما انجام میدهیم در نتیجه ناآگاهی ماست آن هم ریز بیماری ناشی از ناآگاهی او بود به خاطر اینکه اکثر عواملی را که میدانیم نادرست است و باعث مریضی ما میشود. و از روی ناآگاهی و ندیدن آنها موجب میشود دچار اشتباه و تخلف شویم.
نتیجهگیری: ما از این حکایت نتیجه میگیریم که قبل از هر کاری به نتیجه آن فکر کنیم و آن کار را با جنبههای مختلف بررسی کنیم و پس از بررسی آن کار را انجام دهیم تا بعد از اینکه این کار را انجام دادیم دچار ضربه و شکست نشویم که این مورد باعث خرج زیاد و آسیب به ما نشود.
سخن پایانی
اگر سوالی درباره جواب درس ۵ نگارش پایه نهم متوسطه اول با موضوع درس««نوشته را خوش، آغاز کنیم؛ زیبا به پایان ببریم و نیکو نام گذاری کنیم»» دارید آن را از قسمت نظرات بپرسید. تیم معلمان ما در اولین فرصت شما را راهنمایی میکنند.
✅ جواب درس چهارم نگارش نهم
📝 نمونه سوالات پایه نهم متوسطه اول
توجه: دانشآموزان عزیز شما میتوانید برای دسترسی آسانتر به مطالب درسی عبارت «سوییتی بلاگ» را در انتهای مطلب مورد نظر خود سرچ(جست و جو) کنید.
نظرات کاربران