جواب درس چهاردهم هدیه‌ های‌ آسمان دوم ابتدایی

در این نوشته گام به گام درس ۱۴ هدیه‌ های آسمان دوم دبستان با موضوع درس «بهترین دوست» که شامل فکر می کنم، دوست دارم و گفت و گو کنیم و امین و مینا می‌باشد. در ادامه با ما از بخش مطالب درسی پایه دوم ابتدایی همراه باشید.

جواب فکر می کنم صفحه ۶۸ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

خدا امام حسين (عليه‌السّلام) را خیلی دوست دارد؛ زیرا… .

پاسخ:

زیرا وقتی امام حسین علیه السلام دستان خود را به سوی آسمان بلند کرد و برای باریدن باران دعا کرد، هنوز دعای او تمام نشده بود که صدای رعد و برق در آسمان شهر پیچید و باران بارید.

جواب امین و مینا صفحه ۶۸ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

امين و مينا می‌خواهند به كمک شما جاهای خالی را كامل كنند. به آن‌ها كمک كنيد.

پاسخ:

جواب امین و مینا صفحه ۶۸ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

امام حسین (علیه‌السّلام)

نام پدر: امام علی (ع)
نام مادر: حضرت فاطمه (س)
روز شهادت: عاشورا
نام دشمنش: یزید

جواب گفت و گو کنیم صفحه ۶۹ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

این تصویر چه ماجرایی را نشان می‌دهد؟

پاسخ:

این تصویر روز عاشورا را نشان می‌دهد که امام حسین علیه السلام در حال نصیحت کردن سپاه یزید هستند تا آن‌ها را متوجه فاسد بودن یزید و دستگاهش کنند.


آن را رنگ‌آميزی كنيد و درباره‌ی داستان آن با دوستانتان گفت‌ و گو كنيد.

پاسخ:

امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در مقابل لشگر عظیم یزید قرار گرفتند. صحبت‌های امام در مقابل دشمنی که خدا را فراموشش کرده بودند و به خاطر پول و ثروت جلوی امام قرار گرفته بودند، اثری نداشت و در نهایت امام حسین (ع) و یاران باوفایش به شهادت رسیدند. ما مسلمانان هر سال این روز را گرامی می‌داریم و به عزاداری می‌پردازیم.

جواب گفت و گو کنیم صفحه ۶۹ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

جواب دوست دارم صفحه ۷۰ و ۷۱ هدیه‌ های‌ آسمان دوم

داستان زير را با كمک دوستانم در چند جمله ادامه بدهم.

هديه‌ی كوچک

در آسمان آبی، ابر كوچكی بود كه فقط يک ذرّه باران داشت. به دوستش باد گفت: «من فقط يک ذرّه باران دارم و با آن می‌خواهم يک كار بزرگ و قشنگ كنم.»
باد گفت: «پس با من بيا» و ابر كوچولو را برد بالای جادّه‌ای خاكی.
آن پايين آدم‌های زيادی پياده می‌رفتند. ابر كوچولو پرسيد: «اين‌ها كجا می‌روند؟»
باد گفت: «اين‌ها مسافران كربلا هستند و به زيارت مردی می‌روند كه خيلی مهربان و شجاع بود.»
باد ابر كوچولو را پايين‌تر برد و گفت: «آدم‌های كنار جادّه را ببين! آن‌ها به خاطر علاقه‌ای كه به آن مرد بزرگ دارند، به مسافران كمک می‌كنند و به آن‌ها آب و غذا می‌دهند.»
ابر کوچولو گفت: «كاش من هم می‌توانستم به آن‌ها كمک كنم. اما يک ذرّه‌باران من به چه درد اين همه آدم می‌خورد؟»
باد تا آرزوی ابر كوچولو را شنيد، او را برد بالای خانه‌ای كوچك.
آن پايين دختركی نشسته بود و دست به دعا بلند كرده بود: «خدايا! همه دوستانم چيزي دارند كه به مسافران كربلا بدهند ولی من چيزی ندارم يک هسته خرما كاشته‌ام تا درخت شود. آن وقت خرماهايش را به مسافران هديه بدهم. خدايا! باران بفرست تا درختم بزرگ شود …»
باد به ابر كوچولو گفت: دوست خوبم، دوست داری اينجا بباری؟
ابر كوچولو به فكر فرو رفت و…

پاسخ:

گفت: بله دوست دارم آرزوی این دختر کوچک را که از صمیم قلبش می‌خواهد به مسافرین کربلا چیزی و یا غذایی بدهد، کمک کنم.

سخن پایانی

اگر سوالی درباره جواب درس چهاردهم هدیه‌های‌ آسمان دوم با موضوع درس««دعای باران»» دارید آن را از قسمت نظرات بپرسید. تیم معلمان ما در اولین فرصت شما را راهنمایی می‌کنند.

جواب درس سیزدهم هدیه های آسمان دوم
جواب درس پانزدهم هدیه های آسمان دوم
📝سوالات درس چهاردهم هدیه‌های آسمان ششم
📝 نمونه سوالات پایه دوم ابتدایی

توجه: دانش‌آموزان عزیز شما می‌توانید برای دسترسی آسان‌تر به مطالب درسی عبارت «سوییتی بلاگ» را درانتهای مطلب مورد نظر خود سرچ(جست و جو) کنید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *